بسم الله الرحمن الرحیم-نقدی برنویسنده وشاعر وایدولوگ برجسته روسی برنده جایثزه نوبل-": اقای جوزف برادسکی:" مدتها درترید بودم که این نفد رابنویسم ولی درهر حال احساس کردم مطالبم رابایدبگویم- واین نطلب بعضی عظمت های اقای برادسکی را بیان میکند وبعضی نقاط انرا هم باز میکنم- متاسفانه درجهان بخصوص شرق دو امر بسیار وحشتناک بارامده است که درغرب امروز برای خودشان کمتر بوده است اولی دیکتاتوری وحشتناک بوده است که برخلاف فطرت بوده است فقط برا افراد حکومتی دارای خوبی ودرخشان بوده است گرچه ان حکمرانها ازادی را رها کردند ولی بااختیار بود است وهیچگاه فطرت دیگر انسانها را نپذیرفتند وایدولوژی خود رابهترین ایدولوژی میدانستند ودیگرارایا نادان ویااحمق ویامغرض میدانستند وحتی حاضر نبودند با بزرگان اندیشه واندیشه های سلیم افراد وارد گفتگو شوند همین جا باید شاهکار خداوند رابیان کرد تنها ایدلوژی که واقعا بی ایراد است اسلام ناب محمدی است ولی میدانم اثبات ان برای جهانیان بسیار سخت خواهد بود زیرزا واقع انسان احساس میکند که میخواهد دران مسیری که بیان میکند شنا کند گرچه افراد درموازت هم هستند واین یک امر طبیعی است_( نظریه اقای برادسکی) بسیار لذت بخش است- ولی هیجکس نمیخواهد در خط دیگری شنا کند زیرا انرا نه درک میکند ونه قبول داردذ – نمیدانم شما شعر گفته اید یانه اگر اولین شعر خودتان رابگوئید دیگر شعر هیجکس راقبول ندارید ولو پراز اشتباه باشد وبقول اقای برادسکی شعر دیگران درروح شما سایه میاندازد باعث عدم ارامش شما میشود- چرا براین انکه ازدرونترین لایه هاش ما مداوم فیلتر میشود وساخته میشود تا به بالاترین لایها میرسد شما تمام مواردان مطابق فطر ت خودتان میسازید مثل عسلی که زنبور میسازد مطابق روحیات وعقل ودرک وفهم وعلایق شماست ولی شما مهارت لازم راندارید که به اوج کمال فطرت خودتان بسازید ولی فطرت دیگران برای شماناشناخته است- برای این کار باید شعاران لایههای درونی خودشان رااول اشکار کنند چگونه انراساختند- کمونیست روسیه با ازادای تمام کمونیست را انتخاب کردند وتصور میکردند بهترین الگو است ولی برای دیگران اجبار کردند ومیگفتند انطور که مافکر میکنیم شماهم همین طور باید فکر کنید درحالیکه دیگران هرگز نمیتوانستند واقعا مانند انان فکرکنند وقضا رابرای انها تنگ کردند- حلا متوجه قضایا میشوند- لذا اقای برادسکی به همین دلیل میگوید هر هنرمند برای خوداش شعر میگوید وهرنویسنده برای خوداش مینویسد نه برای دیگران ولی به نحوی درگروه خاصی قرار میگبرد البته بخوبی روشن است که افراد ازاهم میتوانند الهام بگیرنند که دیک خط هستند ولو در پاره موضوعات هم ولو درکل مسائل متضاد هم باشند ومیتوان ازنوع برداشت وانتخاب کلمات ونحو بیان استفاده کرد ولی ممکن است بیان برای کسی عالی باشد ولیفرد ان بیان رای انیدشه خوداش وبیان احساس ودرک خوداش ناقص ببیند- یک فیلسوف امریکائی بسیار ساده به عالم کودکی خوداش بر گشته در دهکده با چند کودک پسر ودختر بازی میکرده است در روی یک دامنه کوه بسار پهن وبسیار سبز وافق چه زیبا بوده است دشت وچمن بهشتی بوده است بسیار شاد بوده است وبازی به این طریف بوداست که باید توپ را به دره عمیقی شوت میکردند ویرفتند ومی وپیدا میکردند وباید به اسانی ازدست هم بگیرنند وبه بالا بیاورنند وچاده های میان بر وهیزم شکنی ومزارع وگاوداری وهمه چیز زیبا رویائی وارام ارام برای یک رشته بسیار سخت علمی تجربی کنکور میدهد با نمره طلائی قبول میشود وشهر-سکلولار- هوس- شهوت تعقل وووو- حالا باز گشتهاست درحالیکه فلسفه راهم خوانده است تردید نمگید چرا تردید ولی مشخص است چرا فیلسوفان ومردمان انها را قوبل دارد ودرروی پرچین چوبی مزرعه مینشنید وبه افق خیره میشود وسئوالات فراوان است .وباز گشته است به همان کارهای سابقاش با کول باری ارتردید تفکر وشناخت حالا بروی صاعقه دیدی دیگر دارد- ادامه دارد